فایل ناب

سیستم همکاری در فروش فایل

فایل ناب

سیستم همکاری در فروش فایل

دانلود پایان نامه بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی شهر نیشابور

دانلود پایان نامه بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی شهر نیشابور

دانلود پایان نامه بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی شهر نیشابور

دانلود دانلود پایان نامه بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی شهر نیشابور

پروژه دانشجویی
تحقیق در مورد بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی
 خرید مقاله
دانلود پروژه
 دانلود مقاله
 دانلود مقاله بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی
 دانلود مقاله در مورد بررسی سلامت روانی سالمندان آسایشگاهی و غیر آسایشگاهی
دانلود مقاله فارسی
 سایت مقاله مقاله در مورد بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی
دسته بندی علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 811 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 110

 

فهرست مطالب

عنوان

 

صفحه

فصل اول

کلیات و مقدمه

 

 

1-1 مقدمه

………………………………………………………

3

1-2 بیان مسئله

……………………………………………………

4

1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق

…………………………………………

5

1-4 اهداف تحقیق

…………………………………………………

6

1-5 فرضیه ها و سئوالات تحقیق

………………………………………

6

1-6 متغیرهای تحقیق

………………………………………………

7

1-7 تعریف مفهومی و عملیاتی

…………………………………………

8

فصل دوم

پیشینه تحقیق و پایه های نظری

 

 

1-2 پیشینه نظری تحقیق

……………………………………………

11

2-1-1 مفهوم سلامت روان

…………………………………………

11

2-1-2 تاریخچه سلامت روان در جهان

…………………………………

12

2-1-3 تاریخچه سلامت روان در ایران

…………………………………

14

2-1-4 مفهوم سلامت روان از دیدگاه های مختلف

………………………

17

2-1-5 سلامت روان از نظر مکاتب

……………………………………

18

2-1-6 اصول سلامت روان

…………………………………………

20

2-1-7 هدف ایجاد سلامت روان

………………………………………

23

2-1-8 مکانیزم های دفاعی و نقش آن در سلامت روان

………………………

25

2-1-9 جمع بندی

…………………………………………………

28

2-2 پیشینه عملی تحقیق

……………………………………………

29

2-2-1 همه گیر شناسی در ایران

………………………………………

29

2-2-2 بررسی همه گیر شناسی در جهان

………………………………

31

فصل سوم

روش شناسی تحقیق

 

 

3-1 روش تحقیق

…………………………………………………

38

3-2 جامعه آماری

…………………………………………………

38

3-3 نمونه تحقیق

…………………………………………………

39

3-4 ابزار تحقیق

…………………………………………………

39

3-4-1 مقیاس های چهارگانه آزمون

……………………………………

40

3-4-2 موارد کاربرد و محدودیت های آزمون

……………………………

40

3-4-3 نمره برش آزمون

……………………………………………

41

3-5-3 پایایی آزمون

………………………………………………

42

3-6 اعتبار پرسشنامه

…………………………………………………

42

3-7 روش جمع آوری اطلاعات و اجرا

………………………………

43

3-8 تجزیه و تحلیل آماری

…………………………………………

43

فصل چهارم

یافته های تحقیق

 

 

4-1 داده های آماری جامعه مورد مطالعه

…………………………………

45

4-2 میانگین سلامت روانی جامعه مورد مطالعه

……………………………

48

4-3- تجریه و تحلیل فرضیه و سئوالات تحقیق

……………………………

50

فصل پنجم

بحث و نتیجه گیری

 

 

5-1 بحث و نتیجه گیری

……………………………………………

59

5-2 نتیجه گیری کلی

………………………………………………

61

5-3 محدودیت های تحقیق

…………………………………………

61

5-4 پیشنهادات تحقیق

………………………………………………

62

منابع تحقیق

………………………………………………………

63

پیوست

پیوست

…………………………………………………………

66

فهرست جداول

جدول 2-1 مقایسه بررسی های انجام شده در مورد شیوع بیماریهای روانی در مناطق مختلف جهان و ایران

 

35

جدول 4-1. داده های آماری جامعه مورد مطالعه

…………………………

46

جدول 4-2 میانگین و واریانس جامعه مورد مطالعه

…………………………

48

جدول 4-3 مقایسه نمرات زنان و مردان در آزمون

…………………………

50

جدول 4-4 محاسبه ضریب همبستگی سن کارمندان با نمرات سلامت روانی

……

52

جدول 4-5 مقایسه میانگین ها و انحراف معیار سه گروه اشتغال

………………

53

جدول 4-6 تجزیه و تحلیل واریانس ها

…………………………………

54

جدول 4-7 مقایسه میانگین های گروه های مختلف فعالیت

…………………

54

جدول 4-8 تجزیه و تحلیل واریانس های گروه های مختلف فعالیت

……………

56

جدول 4-9 محاسبه ضریب همبستگی سنوات کاری با سلامت روانی

…………

56

فهرست نمودارها

نمودار هسیتوگرام 4-1 نمرات سلامت روانی و فراوانی آن در مردان و زنان

……

46

نمودار هیستوگرام 4-2 سن آزمودنی ها و فراوانی آن در مردان و زنان

………

48

نمودار 4-3 مقایسه میانگین های سه گروه اشتغال

…………………………

50

نمودار 4-4 میانگین های سلامت روانی گروه های مختلف فعالیت

……………

52




































 

دانلود دانلود پایان نامه بررسی سلامت روانی کارکنان بهزیستی شهر نیشابور

دانلود استرس شغلی و سلامت روانی

استرس شغلی و سلامت روانی

مشاغل و حرفه‌ها بخش مهمی از زندگی‌ ما هستند همراه با ایجاد یک منبع درآمد، مشاغل به ما کمک می‌کنند تا خواسته‌های شخصی خود را برآورده کنیم، شبکه‌های اجتماعی شکل دهیم و به جامعه خدمت نماییم

دانلود استرس شغلی و سلامت روانی

استرس شغلی و سلامت روانی
Job stress and mental health
دسته بندی مدیریت
فرمت فایل docx
حجم فایل 9 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 5

استرس در کار:

حتی «شغل‌های رویایی» هم دارای لحظه‌هایی پراسترس، انتظارات کاری و سایر مسئولیت‌ها می‌باشند. برای برخی افراد، استرس محرکی است که انجام بعضی کارها را حتمی می‌سازد. به هرحال، استرس محیط کاری می‌تواند براحتی زندگی شما را تحت تأثیر قرار دهد. ممکن است بطور مداوم در مورد یک پروژه خاص نگران باشید، از رفتار نادرست یک همکار یا سرپرست (مدیر گروه) احساس ناخوشایندی داشته باشید یا آگاهانه و به امید کسب یک ترفیع، بیش از حد توانتان کاری را بپذیرید. چنانچه شغل‌تان را در رأس همه امور خود قرار دهید، روابط شخصی‌تان تحت تأثیر قرار گرفته‌ و با فشارهای کاری ادغام می‌شود.

از کار برکنار شدن، تغییرات مدیریتی و سازمانی می‌تواند امنیت شغلی فرد را آشفته سازد. مطالعه یک محقق نروژی نشان داده است که تنها شایعه‌ای در مورد تعطیلی کارخانه باعث افزایش فشارخون و تپش قلب کارگران شد.

تحقیقات انجام گرفته در آمریکا دال براین است که صدمات و آسیب‌های محیط کاری در سازمان‌هایی که به سمت خصوصی شدن پیش می‌روند، افزایش یافته است.

دانلود استرس شغلی و سلامت روانی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)
مبانی نظری و پیشینه  بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل docx
حجم فایل 85 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 41

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع :                           دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

بهداشت روان را می‌توان یکی از قدیمی ترین موضوعات به شمار آورد. زیرا بیماری های روانی از زمان‌های قدیم وجود داشته، بطوریکه  بقراط در حدود 400 سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماری جسمی باید درمان کرد. تقریبا از سال 1930 یعنی بعد از تشکیل اوّلین کنگره بین المللی بهداشت روان بود که این رشته بصورت جزئی از علوم پزشکی درآمد و سازمان های روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند.

در سال 1930 اوّلین کنگره بین المللی بهداشت روان با شرکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شد و مشکلات روانی کشورها و مسائلی از قبیل تاسیس بیمارستان ها، مراکز درمان سرپائی, مراکز کودکان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولی در 18 سال بعد یعنی در سال 1948 در سومین کنگره بین المللی بهداشت روان که در لندن تشکیل شد اساس فدراسیون جهانی بهداشت روان بنیان گذاری شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی درآمد بطوریکه سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یکبار کنگره جهانی تشکیل شده و می شود. در نتیجه تلاش و کوشش های پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام گردیده در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشورها مورد بررسی قرار می‌گیرد. از مسئولین بهداشتی کشورهای مختلف خواسته شده تا برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند.

در کشور ایران نیز علیرغم آنکه از زمان محمدبن زکریای رازی و بعد, ابوعلی سینا به بیماران روانی (دیوانگان آن زمان) توجه داشته و برای آنها از دستورات مختلف داروئی و روش های گوناگونی همچون تلقین استفاده می‌کردند، ولی بطور رسمی در سال 1336 برنامه های روانشناسی و بهداشت روان از رادیوی ایران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت روانی در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداری وقت، تشکیل گردید. اگرچه از سال 1319 تدریس بیماری های روانپزشکی دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژی P.H.C توسط جمهوری اسلامی ایران و ایجاد شبکه های بهداشتی درمانی, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّلیه بهداشتی پذیرفته شد و در حال حاضر نیز از موضوعات بسیار ضروری در کشور, مورد توجه قرار دارد.

2-2-مفهومسلامت روان

فرهنگ روانپزشکی کمپل این اصطلاح را در احساس رضایت بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است‌)پورافکاری،‌۱۳۷۳‌) اما برای این اصطلاح از سوی صاحب نظران تعاریف متفاوتی ارائه شده است بطور مثال : کارل منینجر ‌: سلامت روان را سازش فرد با جهان اطرافش با حد اکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر گردد، تعریف می کند.واستون: رفتارهای عادیرا که از سوی افراد عادی سر می زند را نشانه ای از سلامت روانی می داند.کینز برگ ‌: سلامت روان را تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی، عشق، کار و تفریح می داند. به نظر وی استعداد یافتن در ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خردسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصتها ملاک تعادل و سلامت روان است (میلانی فر،1370)سازمان بهداشت جهانی سلامت روان چنین تعریف می کند « سلامت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می‌گیرد و سلامت روانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی روانی و جسمی بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست(حمزه گنجی،۱۳۷۶)


KeynesBerg

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

دانلود بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی در سال تحصیلی 85-1386

بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی در سال تحصیلی 85-1386

بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی در سال تحصیلی 851386

دانلود بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی  در سال تحصیلی 85-1386

بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی  در سال تحصیلی 851386
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل docx
حجم فایل 331 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 140

بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی  در سال تحصیلی 85-1386

فصل اول : کلیات پژوهش

مقدمه…………………………………….. 1

بیان مسأله ……………………………….. 4

اهمیت نظری و عملی پژوهش ……………………. 8

پیشینه تحقیق ……………………………… 9

اهداف پژوهش ………………………………. 10

فرضیه های پژوهش …………………………… 10

تعاریف مفاهیم …………………………….. 11

تعاریف نظری ………………………………. 11

تعاریف عملیاتی…………………………….. 12

 

فصل دوم : مبانی نظری و پیشینه پژوهش

تعاریف هوش هیجانی………………………….. 13

ویژگیهای هوش هیجانی ……………………….. 14

سیر مطالعه‌ی هوش هیجانی …………………….. 18

اندازه گیری هوش هیجانی …………………….. 21

پرسشنامه هوش هیجانی پتراید زوفارنهام ………… 24

هوش هیجانی و بیماریهای روانی ……………….. 28

ابراز هیجان و پیامدهای آن در قلمرو سلامت………. 31

افزایش هوش هیجانی …………………………. 34

تعاریف سلامت روانی………………………….. 53

اهداف و مقاصد بهداشت روانی …………………. 55

بهداشت روانی ……………………………… 57

معیارهای بهداشت روانی در مکتب اسلام…………… 60

تعریف بهداشت روانی و سه سطح پیشگیری …………. 62

اصول بهداشت روانی …………………………. 66

پژوهش های انجام شده در زمینه رابطه هوش هیجانی یا سلامت روانی …………………………………………… 70

 

فصل سوم : روش تحقیق

جامعه آماری ………………………………………………………………………………………………….. 87

روش نمونه گیری ……………………………………………………………………………………………. 87

روش اجرای پژوهش ………………………………………………………………………………………. 94

تجزیه و تحلیل اطلاعات ……………………………………………………………………………………. 94

 

فصل چهارم : تحلیل داده‌ها

مقدمه …………………………………………………………………………………………………………….. 95

فرضیه‌های …………………………….. 96

آمار توصیفی ………………………………. 97

آمار استنباطی …………………………….. 113

 

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

مقدمه ……………………………………. 122

ارائه فرضیه‌ها …………………………….. 124

بحث و نتیجه گیری ………………………….. 133

پیشنهادات ………………………………… 135

محدودیت‌ها ………………………………… 135

منابع و ماخذ ……………………………… 136

در خلال فصول گذشته جریان هدف داری را به منظور بررسی و پاسخگویی به سئوالات این تحقیق ترسیم نمودیم.

در این قسمت به منظور بررسی و نتیجه گیری از تحقیق انجام شده ضمن اشاره ای مختصر به تحقیقات گذشته، هریک از فرضیه های پژوهش را جداگانه مورد بررسی قرار داده و درجه توافق آن تحقیقات گذشته را برخواهیم شمرد.

در بخشهای گذشته ضمن اشاره به اهمیت هوش هیجانی و سلامت روانی اشاره کردیم که در هر یک از آنها مولفه و بُعدی از هوش هیجانی را در کانون توجه قرار داده و ارتباط آن را با متغیرهای حرفه‌ای مورد بررسی قرار داده بودند.

فرضیه اول: بین هوش هیجانی و سلامت روانی رابطه وجود دارد.

برای بررسی این فرضیه از آزمون ضریب همبستگی پیرسیون (593/0=r) و تحلیل رگرسیون چند متغیر استفاده شده و نتایج در هر آزمون معنی دار بود. در بین متغیرهای وارد شده در مدل رگرسیون تنها هوش هیجانی بود که می توانست تغییرات متغیر سلامت روان را آن هم در حدود آلفای 5% تبیین کند. بین سایر مولفه های هوش هیجانی (خودانگیزی، خودکنترلی، مهارت اجتماعی و خودآگاهی، هوش اجتماعی) و سلامت روان رابطه مثبت و معنی دار به دست نیامده. نکته قابل ذکر این است که حتی بر طبق تعریف متغیرهای هوش هیجانی و سلامت روان، می توان این دو متغیر را کاملاً جدا از هم دانست.

به عبارت دیگر برخورداری از هوش هیجانی بالا به نوعی به معنی برخورداری از سلامت روان نیز می باشد. چرا که حداکثر مولفه های متغیر هوش هیجانی را در قالب مولفه های سلامت روان می توان گنجاند.

عکس این مسئله، تلویحات روشن و البته صحیحی را در پی دارد. یعنی اکثر مولفه های سلامت روان را از جمله کنش وری مناسب اجتماعی، فقدان اضطراب و بی خوابی و افسردگی و فقدان نشانه های مرضی بدنی را می توان در قالب مولفه های هوش هیجانی جای دارد. به عنوان مثال، افرادی که در بعد کنترل هیجانات و کنترل روابط یا مهارتهای اجتماعی نمرات بالایی دارند از کنش وری اجتماعی مناسب و بالایی برخوردارند و یا افرادی که خود کنترلی بالایی دارند به خاطر توانایی شان در کنترل هیجانات و کناره گیری از هیجانات منفی نظیر ناامیدی، اضطراب و تحریک پذیری عملاً از اضطراب و افسردگی کمتری رنج می برند. این اشتراک حوزه در بین متغیرهای هوش هیجانی و سلامت روان مستلزم بحث و بررسی دقیق تر و عملی تری است که در حیطه این پایان نامه نمی گنجد و در واقع هدف از ذکر این موضوع اشاره به این نکته که با توجه به این اشتراک حیطه، تغییر همگام آنها و یا به عبارت دیگر وجود رابطه مثبت و معنی دار بین این دو متغیر تا حدود زیادی قابل پیش بینی است.

چنانکه در فصل پیشین (4) اشاره شد به منظور آزمون بقیه فرضیات که در واقع زیر فرضیه های متغیر سوم هستند از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده که همگی از آنها در سطح آلفای 5% معنی دارد و با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون دو متغیر هوش هیجانی  و سلامت روان می توان نتیجه گرفت که افراد دارای هوش هیجانی بالا از نشانه های مرضی جسمانی کمتری رنج می برند، کنش وری اجتماعی بهتری دارند، از اضطراب و بی خوابی کمتری رنج می برند و کمتر دچار افسردگی و ناامیدی می شوند.

نتایج بررسی این پژوهش موید تحقیقاتی قبلی در این زمینه است از جمله بار - ان (1997) و تحقیق دیگری که توسط همین محقق بر روی گروهی از افراد در آفریقای جنوبی به اجرا درآمد. از جمله دیگر تحقیقات می توان به تحقیق سیاروچی و همکاران (2000 به نقل از جوانشیر، 1383)، سارنی و همکاران (2000) و کارسون و بیرکن سیر (2000) اشاره کرد.

فرضیه دوم: بین مقیاس خودانگیزی با سلامت روان رابطه وجود دارد.

برای بررسی این فرضیه، از آزمون ضریب همبستگی پیرسیون و تحلیل رگرسیون استفاده شده است نتایج در این آزمون معنی دار نیست (138/0=r) در سطح معناداری و فرض صفر رد می شود در نتیجه رابطه معنادار نمی باشد.

در اینجا به این نتیجه می رسیم که داشتن خودانگیزی بالا نمی تواند تضمین کننده سلامت روانی بالا باشد و شاید برعکس، ممکن است خودانگیزی زمینه ای شود برای پایین آمدن سلامت روانی فرد.

چنانچه در فصل 4 اشاره شد ضریب همبستگی پیرسون (138/0=r) در این فرضیه در سطح 5% معنی دار نیست. به پژوهشی همخوان با این نتیجه مولفه خودانگیزی به تمرکز هیجان ها برای دستیابی به اهداف با قدرت، اطمینان، توجه و خلاقیت مربوط می باشد. یعنی در واقع نوعی بسیج هیجانی و احساسی برای دستیابی به هدف مورد نظر افراد خود انگیخته ارضاء خواسته ها را به تأخیر می اندازند اغلب به تکمیل یک عمل تمایل دارند و به نوعی همواره در تکاپو و حرکت هستند و مایلند همواره موثر و مولد باشند.این ویژگی ها نقطه مقابل ویژگی‌های افرادی است که دچار عدم سلامت روانی هستند. (متناقض است).

در تحقیق بلاک وبلاک (1980 به نقل از خائف الهی 1382) با کاربرد ابزاری دریافتند که ابعاد مهم هوش هیجانی، اطمینان به خود، خوش‌بینی و تعادل هیجانی است. افراد دارای هوش هیجانی بالا از خود کنترلی و خودانگیزی بالایی برخوردارند، زندگی‌شان معنادار است و اصولی و مسئولیت پذیر هستند، عواطف خود را به درستی تدبیر و ابراز می کنند، قاطعند و نسبت به دیگران حساس و مراقبند، زندگی هیجانی پربار و متعادل دارند، با خودشان، با دیگران و با محیط اجتماعی‌شان راحتند، اجتماعی، خودانگیخته و با نشاطند و تجارب جدید را می پذیرند.

در تحقیق دیگری که توسط کارسون و همکارانش (2000) صورت گرفت، در دو پژوهش بر روی نمونه هایی از دانشجویان، هوش هیجانی و رابطه آن با کنترل فردی و خشونت کلامی را مورد ارزیابی قرار دارند. در این مطالعات، پاسخ همدلانه، تنظیم خلق، مهارتهای بین فردی، انگیزش درونی و خودآگاهی به عنوان زیر مقیاس های هوش هیجانی در نظر گرفته شده است. بر اساس یافته های دو پژوهش مذکور، هوش هیجانی دارای رابطه مثبت با خودانگیزی و کنترل فردی و دارای رابطه منفی با خشونت کلامی بود.

فرضیه سوم: بین مقیاس خودآگاهی با سلامت روان رابطه وجود دارد.

برای بررسی این فرضیه نیز از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره استفاده شده است و نتایج در هر دو آزمون معنادار است. (5/0= r).

در این فرضیه با توجه به نتایج بدست آمده می توان به این مهم پی برد که برخورداری از خودآگاهی بالا به نوعی به برخورداری از سلامت روان نیز می انجامد.

چنانچه در فصل چهارم اشاره شد، سطح معناداری این رابطه، 1% بود و با توجه به نتایج رگرسیون دو متغیر خودآگاهی و سلامت روان می توان نتیجه گرفت که افراد دارای مولفه خودآگاهی بالا از نشانه‌های مرضی جسمانی کمتری رنج می برند و از سلامت روان بالایی برخوردارند.

نتایج بررسی این پژوهش همخوان با تحقیقات قبلی در این زمینه است، از جمله می توان به تحقیق بار – ان (2000 ) اشاره کرد. در پژوهشی که توسط بار - ان (2000) انجام شد. تحلیل نمرات هوش هیجانی بیش از 7700 نفر از مردم آشکار کرد، در حالی که مردان و زنان تفاوتی در هوش هیجانی کلی ندارند، مردان نمرات بالاتری در تحمل استرس، تکانش، سازگاری و خودآگاهی، مثبت بودن و خودشکوفایی و زنان نمرات بالاتری در همدلی، ارتباطات میان فردی و مسئولیت اجتماعی به دست آوردند. آنان دریافتند که هوش هیجانی یک مجموعه دارای عواملی چندگانه و مرتبطی، متشکل از توانایی های عاطفی، شخصی و اجتماعی می باشد که به ما کمک می کند با ضرورت‌های روزمره مقابله نماییم. اولین توانایی ها را که ساختار عاملی این مفهوم نظری را تشکیل می دهند، به این قرار است: عزت نفس، خودآگاهی عاطفی، ابراز وجود، تحمل فشار روانی، کنترل واکنش‌های نهایی، انعطاف پذیری، حل مسأله، همدلی، رابطه‌ی میان فردی، خوش بینی، خودشکوفایی استدلال و مسئولیت اجتماعی.

در تحقیقی دیگر که توسط کارسون و همکاران (2000) صورت گرفت، درد و پژوهش بر روی نمونه هایی از دانشجویان، هوش هیجانی و رابطه آن با کنترل فردی و خشونت کلامی را مورد ارزیابی قرار دارند. در این مطالعات که در فرضیه دوم گذشت هوش هیجانی دارای رابطه‌ی مثبت با کنترل فردی و خودآگاهی و دارای رابطه منفی با خشونت کلامی بود.

فرضیه چهارم: بین مقیاس خودکنترلی با سلامت روان رابطه وجود دارد.

برای بررسی این فرضیه از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شده است و نتایج در هر دو آزمون در سطح 01/0معنادار است.

در این فرضیه می توان پی برد که هر چه خودکنترلی فردی بالا باشد به همان میزان فرد از سلامت روان بالایی نیز برخوردار است. یعنی هر چه از خودکنترلی بالاتری برخوردار باشد به همان میزان از نشانه های مرضی جسمانی همچون اضطراب، افسردگی و ناامیدی و بی خوابی کمتری رنج می برند.

نتایج بدست آمده در این تحقیق همخوان با نتایج تحقیقات پیشین در این زمینه است از جمله، مطالعاتی که سالکوفسکی و همکارانش (2003) انجام شد، تحلیل های عوامل اکتشافی و تأییدی پرسشنامه ویژگی‌های هوش هیجانی یک ساخت عاملی مرتبه ای با یک عامل هوش عاطفی سطح بالا و چهار عامل سطح پایین تر (خوش بینی /تنظیم خلق، ارزیابی عواطف، بهره مندی از عواطف و مهارتهای اجتماعی، خودکنترلی) پیشنهاد کرد.

بررسی تفاوتهای جنسیتی در این چهار عامل نشان داد که تفاوت نمرات بین زنان و مردان در عامل خوش بینی / تنظیم خلق معنادار نبود. نمره‌ی زنان در عامل ارزیابی عواطف و مهارتهای اجتماعی و خودکنترلی بیشتر از مردان و نمره‌ی مردان در عامل بهره مندی از عواطف بیشتر از زنان بود. بخشی از فرم بلند پرسشنامه‌ی ویژگی های هوش عاطفی به طور منفی و معنادار با روان رنجوری و اشکال در شناسایی و بیان هیجانات (الکسی تایمی) و به طور مثبت و معنادار با برونگرایی، انعطاف پذیری، توافق کاری، و با وجدان بودن همبستگی داشت و با رضایت از زندگی همبستگی مثبت و با آمادگی برای افسردگی همبستگی منفی است.

و همچنین تحقیق دیگری که توسط کارسون و همکاران (2000) به انجام رسید. در دو پژوهش بر روی نمونه هایی از دانشجویان، هوش هیجانی و رابطه آن با کنترل فردی و خشونت کلامی را مورد ارزیابی قرار دادند. در این مطالعات، پاسخ همدلانه، تنظیم خلق، مهارتهای بین فردی، انگیزش درونی و خودآگاهی به عنوان زیر مقیاس های هوش هیجانی در نظر گرفته شده است بر اساس یافته های دو پژوهش مذکور، هوش هیجانی دارای رابطة مثبت با کنترل فردی و دارای رابطه‌ی منفی با خشونت کلامی بود.

فرضیه پنجم: بین مقیاس هوش اجتماعی با سلامت روان رابطه وجود دارد.

به منظور اجرای این آزمون از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده و نتایج چنانچه در فصل چهارم بدان اشاره شد نشان دهنده معنی دار بودن این آزمون است.

در این فرضیه با توجه به نتایج بدست آمده از این آزمون می توان به این مسئله پی برد که برخورداری از هوش اجتماعی بالا به نوعی برخورداری از سلامت روان می انجامد و برعکس.

برای انجام این فرضیه، از آزمون ضریب همبستگی پیرسون (4/0=r) استفاده شده است که در سطح 5% معنی دار است. بدین معنی که هرچه فرد از هوش اجتماعی بالایی برخوردار باشد به همان میزان از نشانه های مرضی جسمانی کمتری رنج می برد.

از نتایجی که در تحقیقات گذشته بدست آمده می توان به تحقیقاتی همچون تحقیقی که توسط بار – ان (2000) (در فرضیات گذشته ذکر شد) اشاره کرد. و همچنین تحقیقی که توسط کارسون و همکارانش (2000) صورت گرفت اشاره کرد. (در فرضیاتی گذشته، گذشت)

فرضیه ششم: بین مقیاس مهارت اجتماعی با سلامت روان رابطه وجود دارد.

برای انجام این آزمون از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شده و نتایج در این آزمون نیز با رد فرض معنی دار است (4/0= r). بدین معنی هر چه مهارتهای اجتماعی بالا باشد فرد از سلامت روانی بیشتری برخوردار است.

در این فرضیه می توان به این نتیجه دست یافت که هر چه افراد از مهارتهای اجتماعی بالایی برخوردار باشند، سلامت روانی مناسبی نیز دارند و شاید نشانه های مرضی جسمانی کمتری (افسردگی، اضطراب، ناامیدی، بی خوابی، ... ) آنها را تهدید کند.

برای بررسی این آزمون از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است که در سطح 5% معنی دار است و می توان به این نتیجه دست یافت مهارت اجتماعی باعث سلامت روانی می شود.

به تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته می توان به کافتسیوس (2003) اشاره کرد. در این پژوهش جهت بررسی قابلیت های هوش هیجانی و دلبستگی در مسیر زندگی آزمون هایی را بر روی 239 بزرگسال بین سنین 19 تا 66 ساله انجام شد. در این مطالعه رابطه بین ادراک و تشخیص دلبستگی و هوش اجتماعی و مهارت اجتماعی به آزمون گذشته شده است. از قبیل مجموعه توانایی های مدیریت، ادراک، مهارت اجتماعی، تسهیل درک و فهم هیجانات.

پس از تحلیل نتایج مشخص شد که دلبستگی رابطه مثبتی با همه خرده مقیاس های هوش هیجانی (به جز ادراک هیجانی) و نمره کلی هوش هیجانی است. هم چنین در این پژوهش مشخص شد که افزایش سن موجب افزایش سطوح قابلیت های هوش هیجانی، مهارت اجتماعی می شود و همچنین زنان در سطوح ادراک هیجانی از مردان بالاتر بودند و همچنین تحقیقات دیگری که صورت گرفته می توان اشاره کرد.

فرضیه هفتم: هوش هیجانی و مولفه های آن می توانند پیش بینی کننده سلامت روان باشند.

برای آزمون این فرضیه ابتدا از همبستگی برای جهت رابطه و سپس از رگرسیون برای پیش بینی رابطه استفاده شد. نتایج بدست آمده، با توجه به جدول ... در این آزمون نشان می‌دهد که بین سلامت روان با مولفه های هوش هیجانی همچون: خودآگاهی، خودکنترلی، هوش اجتماعی و مهارت اجتماعی و مهارت اجتماعی در سطح 5% پیش بینی کننده سلامت روان هستند، بنابراین فرض صفر تأیید می شود.

این آزمون نشان می دهد که هوش هیجانی و مولفه ها آن با سلامت روان رابطه مستقیم دارد بدین ترتیب که هر چه سلامت روان فرد بالا باشد از هوش هیجانی مولفه هایی که هوش هیجانی را شامل می شود بالا است به عنوان مثال فردی که از خودانگیزی یا خودکنترلی بالایی برخوردار باشد، از سلامت روان برخوردار است. سلامت روانی مناسبی دارد. از تحقیقاتی که همخوان با این نتیجه اند، می توان به تحقیقات بار- ان (2000) که در فرضیه های گذشته ذکر شد اشاره کرد.

به طور خلاصه همان طور که در مرور ادبیات پژوهش بحث کردیم بین سلامت روان و جسم رابطه وجود دارد. همین طور بین هوش هیجانی و توانایی مقابله با استرس رابطه وجود دارد. وقتی هوش هیجانی بالا باشد و توانایی حل مسئله اجتماعی نیز وجود داشته باشد، در این حالت رابطه منفی بین استرس و برون دادهای روانی منفی مانند افسردگی، ناامیدی، خودکشی، اضطراب، نارضایتی از زندگی وجود دارد.

اگر هوش هیجانی پایین باشد و توانایی حل مسئله اجتماعی وجود داشته باشد افراد موفق می شوند تا آسیب پذیری روانی اجتماعی را کاهش دهند. به عبارت دیگر هوش هیجانی در افزایش میزان توانایی حل مسئله اجتماعی و سلامت روانی می تواند موثر باشد. در سطح تجربی هر دو این ساختار به هم ارتباط داشته و در بهبود و یا در بیماریهای جسم و روان موثر است.

مدیریت هیجان ها این مهم است که بتوانیم تشخیص بدهیم که پشت احساس ها چه عقایدی وجود دارد چرا که عقاید بر توانایی یک عمل تأثیر می گذارد. ممکن است که افراد بر اساس نگرش ها خود پیغام‌های منفی دریافت کنند، بنابراین متغیرهای ما، سلامت روانی و امید داشتن می تواند مهم باشد همین طور شیوه برخورد با عصبانیت، ترس، اضطراب و غمگینی از اهمیت خاصی برخوردار است. ما می توانیم یاد بگیریم که یک مشکل که خراب شده است دوباره بازسازی شده است و درست شده و درست است. مثلاً درک درست در ارتباط با اینکه ما چه بگوییم و چه انجام دهیم در حقیقت بهترین عملی است که انجام داده‌ایم. مهم ترین ویژگی دیگر این شاخص تسهیل هیجانی است. تسهیل هیجانی شامل توسعه‌ی عواطف جهت تسهیل در امر تصمیم گیری، روند حل مسئله و خلاقیت است. در این شاخه هیجان به عنوان ضایع اطلاعاتی و انگیزشی وارد نظام شناختی شده و آن را تحت تأثیر قرار می دهد بدین ترتیب افراد می توانند از حالات هیجانی و اثرات آن جهت رسیدن اهداف مطلوب استفاده کنند. برای مثال خلق شاد و احتمال وقوع نتایج مثبت را دست یافتنی می کند در حالی که خلق منفی را واقعی تر نشان می دهد. بنابراین هیجانات چهارچوب ذهنی متفاوت و سبک گوناگونی برای پردازش اطلاعات ایجاد می کند مثلاً خلق شاد چهارچوب ذهنی ایجاد می کند که برای فعالیت های خلاق همراه با ایجاد ارتباط جدید بین عوامل مختلف مفید است، در حالی که خلق غمگین چهارچوب ذهنی ایجاد می کند که در آن مسایل با توجه به عمق جزئیات به شکل کندتری حل می کند.


بحث و نتیجه گیری

به منظور بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت روان از شیوه‌های آماری ضریب همبستگی استفاده شد، که با توجه به داده‌های بدست آمده رابطه معناداری بین متغیرهای نامبرده وجود داشت در ارتباط با این فرضیه هر چه هوش هیجانی افراد بیشتر، دارای سلامت روانی بیشتری نیز می باشند.

در حالی که ضریب هوش IQ در طول عمر تقریباً ثابت است ولی هوش هیجانی را می توان یاد گرفت و آن را تقویت کرد. دانیل گلمن معتقد است سازمان ها می توانند هوش هیجانی را تمرین و آموزش دهند همچنین مدارس. بسیاری از روان شناسان معتقدند دیدگاه گلمن به مرور زمان زمینه ساز رشد راهکارهای مربوط به مهارتهای هوش هیجانی است در حالی که تعدادی از روان شناسان این نظریه را تأیید نکردند. تعدادی از تئوریها می گویند هوش هیجانی تعریف شده را می‌توان یاد داد. در حالی که بعضی معتقدند مهارتهای فنی و شناختی موجب تربیت افراد و آمادگی آنان برای زندگی بهتر است و کمک می‌کند که در زندگی خود نیاز موافق کامیابی از دیگران باشد. ادوارد گوردون (2000) معتقد است: هوش هیجانی بستگی زیادی به شخصیت و خلق و خوی افراد دارد خیلی قابل تغییر نیست و میزان سواد و مهارتهای تحلیلی افراد به مهارتهای هیجانی متفاوت است. اما بهترین روش افزایش سلامت روانی غالباً شناختی هستند.

به منظور بررسی رابطه بین هوش هیجانی زنان و مردان از روش آماری t برابر یک گروه مستقل استفاده شد. با توجه به داده های بدست آمده مشخص شد که بین هوش هیجانی زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد. به منظور رابطه بین سلامت روانی زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد از روش آماری T برابر یک گروه مستقل استفاده شده است با توجه به داده های بدست آمده نشان می دهد که بین هوش هیجانی زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد.

به منظور بررسی رابطه بین سن و هوش هیجانی از روش آماری تجزیه و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است که نشان می دهد بین متغیرهای نامبرده رابطه معناداری وجود دارد.


پیشنهادات و محدودیت ها:

1- پیشنهاد می شود تحقیقات بیشتری در این زمینه با حجم نمونه بزرگتر، انجام شود.

2- در تحقیقاتی آتی برای سنجش هوش هیجانی از مقیاس های دیگری که با ویژگی های فرهنگی جامعه ها تطابق بیشتر دارد، استفاده شود.

3- پیشنهاد می شود در پژوهش به اثربخشی آموزش هوش هیجانی توجه شود و مشخص گردد که آیا با آموزش هوش هیجانی عملکرد افراد در حیطه شغل یا تحصیل کاهش یا افزایش می یابد.

4- پرسشنامه هوش هیجانی و سلامت روانی در مراحل جداگانه اجرا شود.

5- بهتر است دانشگاه آزاد تدابیری جهت حضور بلامانع دانشجویان دانشگاه آنرا در مراکز علمی دولتی اتخاذ نماید.

محدودیت ها:

1- در این پژوهش به دلیل همکاری نکردن تعدادی از افراد تنها تعداد محدودی از زنان تست گرفته شد.

2- عدم اجازه دانشگاه های سراسری به دانشجویان دانشگاه آزاد برای استفاده از منابع پژوهشی و اطلاعاتی.

 


.

دانلود بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی  در سال تحصیلی 85-1386

دانلود بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان

بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان

مقاله بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان در 68 صفحه ورد قابل ویرایش

دانلود بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان

تحقیق بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان 
پروژه بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان 
مقاله بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان 
دانلود تحقیق بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان
پروژه
پژوهش
مقاله
جزوه
تحقیق
دانلود پروژه
دانلود پژوهش
دانلود مقاله
دانلود
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 56 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 68

بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان

خلاصه

انسان با توجه به پیچیدگی‌ها و دشواری‌های زندگی جهت رسیدن به رشد و پیشرفت در جنبه‌های گوناگون می‌‌بایست از توانایی لازم و کافی جهت مقابله با موقعیتهای دشوار زندگی و همچنین فراهم نمودن شرایط مناسب به منظور پیشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراین افراد موفق، تکامل یافته و دارای سلامت روانی کسانی هستند که توانایی و مهارت کافی را در برخورد با شرایط گوناگون زندگی دارند و همواره در صدد تغییر موقعیت خویش در جهت رشد و تکمیل هستند. این ویژگی‌ها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی می‌باشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبه‌های گوناگون زندگی دست نیافته‌اند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند می‌توان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال می‌تواند بسیاری از مشکلات،‌ ناکامی‌ها و ناهنجاری‌ها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال،‌ مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار داده‌اند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم می‌باشد، به همین جهت،‌ پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل  نوجوانان پرداخته است.

 

 

در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه  آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید،‌ چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین 191 دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، 30 دانش‌آموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.

پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.

پس از نمره‌گذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی می‌تواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی)‌ پرسشنامه مذکور می‌باشد. بنابراین می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنی‌ها داشته است.  اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل می‌توان گفت،‌ با  توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونی‌تر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.

همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابله‌ای و بین منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافته‌های جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان با سلامت روان و شیوه مقابله‌ای آنان می‌‌باشد.

مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از داده‌ها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنی‌هایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت می‌نمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزة بیشتری نشان می دادند،‌ توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنی‌ها منجر به افزایش سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی  می‌باشد.

 

مقدمه

پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی در سال‌های اخیر، انسان‌ها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارت‌‌های مهم و مفیدی هستند که نقش تعیین کننده‌ای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.

همه انسان‌ها به طور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریکه به عنوان مهارت‌های کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسی‌های انجام شده توانایی‌ها و مهارت‌های عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمی‌کند. بنابراین آموزش مهارت‌های زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان  اصلی مهم و انکار ناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص «سازمان بهداشت جهانی» . جای آن در برنامه‌های تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری می‌باشد.

 

 

اهمیت و ضرورت پژوهش

امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید می‌شود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون، اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر می‌گردد. بطوریکه سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی،‌ تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار «غفلت بس است،‌ مراقبت کنیم.» را جهت آشکارتر ساختن اهمیت موضوع،‌ مطرح نمود.

این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد. یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر  آن، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماری‌های روانی است. در واقع می‌توان گفت، عمده‌ترین هدف بهداشت روانی، پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح می‌شود،‌ پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار می‌‌گیرد. در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر هستند و تمام اقداماتی که در این حیطه صورت می‌گیرد، در جهت آماده سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تمامی جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی می‌باشد. بنابراین هدف، افزایش آگاهی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی می‌‌باشد.

حسینی (1378) معتقد است، آموزش، اساسی‌‌ترین روش پیشگیری اولیه است. از طرفی دیگر مهم‌ترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه،‌ دوره نوجوانی است. به همین دلیل متخصصین بهداشت روانی، آموزش پیشگیرانه در دوره نوجوانی  را مورد توجه بسیار قرار می دهند. و همچنین پژوهش‌ها نشان می‌دهند که آموزش مهارت‌های زندگی به ارتقاء‌ بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک می‌‌کند و از اساسی‌ترین برنامه‌های پیشگیرانه در سطح  اولیه به شمار می‌رود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند.

با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان افراد بخصوص نوجوانان و با توجه به تأثیر مثبت برنامه‌های پیشگیرانه در مدارس، پژوهش حاضر به بررسی تأُثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان نوجوانان می‌پردازد. از طرفی به دلیل ارتباط مستقیم و مثبت بین سلامت روان،‌ منبع کنترل درونی و شیوه مقابله‌ای مسأله مدار، تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر درونی‌تر شدن منبع کنترل نوجوانان و شیوه‌های مقابله‌ای آنان نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.

متغیرهای پژوهش

پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل دانش‌آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه شهر تهران می‌‌پردازد. بنابراین متغیرهای پژوهش عبارتند از:

- متغیر مستقل

در این پژوهش، آموزش مهارت‌های زندگی، متغیر مستقل می‌باشد،‌ که تأثیر آن بر متغیرهای وابسته پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.

- متغیرهای وابسته

دو متغیر سلامت روان و منبع کنترل،‌ متغیرهای وابسته پژوهش حاضر می‌باشند،‌‌ که تأثیر متغیر مستقل بر آنها مورد بررسی قرار گرفته است.

- متغیرهای کنترل

سن، جنس و مقطع تحصیلی از متغیرهای کنترل پژوهش هستند. به این صورت که دانش‌آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه که حدود سنی 16-15 ساله داشتند به عنوان جامعه و نمونه پژوهش انتخاب شدند.

 

مشاهدات کیفی در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از داده‌‌ها، مطابقت و هماهنگی دارد. به طوری که ویژگیهای رفتاری آزمودنی‌ها در طول دوره تا حدودی نشان دهنده میزان نمرات آنان در آزمونها می‌باشد. بدین معنا که آزمودنیهایی که در طول جلسات، فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت می‌نمودند، در انجام تمرینات و فعالیتهای  عملی علاقمندی و انگیزه بیشتری نشان می‌دادند،‌ توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان  کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع می‌توان گفت که آموزش مهارت‌های زندگی در مورد این آزمودنیها منجر به افزایش سلامت روان و درونی تر شدن منبع کنترل آنان شده است. در حالیکه در نمرات آزمودنیهایی که انگیزه و رغبت کافی برای حضور در جلسات آموزشی نداشتند،‌ فعالیتهای گروهی آنان بخصوص در بحثهای گروهی ضعیف‌تر بود و نسبت به انجام تمرینات و فعالیتهای عملی انگیزه کمتری داشتند، چندان تغییر محسوسی ایجاد نشده است. بدین صورت که یا کاهش اندکی در میزان نمرات سلامت عمومی ایجاد شده است و یا آنکه منجر به افزایش میزان نمرات در آزمون منبع کنترل آنان شده است.

در ارزیابی نهایی از دوره آموزشی، اکثر آزمودنیها، برخورداری از مهارتهای زندگی را برای همه افراد مفید و لازم قلمداد نمودند و معتقد بودند که آنچه به عنوان مهارتهای زندگی در این دوره  آموزشی آموختند و پیرامون آن، تمرین و فعالیت گروهی انجام دادند، توانسته است تا حدود نسبتاً زیادی بر جنبه های گوناگون زندگی آنان به ویژه بر زندگی تحصیلی، خانوادگی و اجتماعی آنان اثر گذار باشد.

همچنین علاوه بر گروه آزمایشی،‌ طی مصاحبه‌ای که با افراد گروه کنترل نیز صورت گرفت،‌ پیرامون اهمیت و نقش مهارتهای زندگی و نحوه تأثیر آن نظر خواهی شد. اکثریت آنان نسبت به کسب مهارتهای زندگی و برگزاری این دوره آموزشی تمایل و رغبت فراوانی نشان دادند و معتقد بودند که این نوع جلسات می‌تواند بسیار مفید،‌ آموزنده و جالب باشد. بخصوص اینکه با فعالیتهای گروهی، شور و هیجان بیشتری ایجاد خواهد شد.

بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش  مهارتهای زندگی می‌باشد.

 

از نتایج ضرایب همبستگی بین مقیاسهای سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای چنین بر می‌آید که بین اکثر مقیاسها همبستگی معناداری وجود دارد، بطوریکه بین مقیاسهای سلامت روان و شیوه های مقابله‌ای همبستگی معناداری وجود دارد. این بدان معناست که بین دو متغیر مذکور ارتباط مثبت  و معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر بین دو متغیر سلامت روان و شیوه مقابله‌ای همبستگی معناداری وجود دارد. همچنین بین مقیاسهای منبع کنترل و انواع شیوه‌های مقابله‌ای همبستگی معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر بین دو متغیر منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای ارتباط معناداری وجود دارد. در ضمن بین مقیاسهای آزمون سلامت عمومی (نشانگان جسمانی، نشانگان اضطرابی، کارکرد و کنش اجتماعی و نشانگان افسردگی) نیز ارتباط مثبت و معناداری مشاهده شده است. بطوریکه ضرایب همبستگی بین مقیاسها اکثراً بالای 60/0 = r می‌باشد. همین طور بین مقیاسهای آزمون منبع کنترل (توانایی درونی، اعتقاد به شانس و تأثیر دیدگاه افراد قدرتمند) نیز ارتباط معناداری مشاهده گردید. همانگونه که ملاحظه می شود بین شیوه جسمانی‌سازی مقابله، شیوه‌های هیجانی مقابله و جمع کل مقیاس شیوه مقابله‌ای نیز ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. بنابراین نتایج نشانگر ارتباط مستقیم و مثبت بین متغیرهای پژوهش سلامت روان و شیوه مقابله‌ای ، منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای) می‌باشد، که البته علیرغم انتظار پژوهش، بین دو متغیر سلامت روان و منبع کنترل، ارتباط معناداری مشاهده نشده است.

بدین ترتیب فرضیه (2) پژوهش مور د تأیید قرار نگرفت. نکته قابل توجه دیگر این بود که در هر دو پرسشنامه، بین مقیاسها ارتباط کاملاً معناداری مشاهده گردید، بطوریکه ضرایب همبستگی قابل قبول و رضایت بخشی بخصوص در آزمون سلامت عمومی، بدست آمده است. در ضمن با توجه به نتایج همبستگی این آزمون می‌توان نتیجه گرفت که درجه همبستگی بین هر زیر مقیاس آزمون سلامت عمومی با نمره کل مقیاسهای آزمون بیشتر از درجه همبستگی بین زیر مقیاسها می‌باشد. این موضوع بخصوص در مورد  مقیاسهای نشانگان افسردگی نشانگان اضطرابی نشانگان جسمانی صدق می کند. این امر نشان دهنده اهمیت افسردگی و اضطراب در تشخیص نشانگان اختلالهای روانی است.

در ضمن ملاحظه شد که نتایج یافته‌هالی جانبی نشان دهنده ارتباط منفی و معنادار عملکرد تحصیلی (معدل کتبی) دانش‌آموزان با شیوه جسمانی سازی مقابله و جمع کل مقیاس شیوه مقابله‌ای می‌باشد. بدین معنا که دانش‌آموزانی که معدل کتبی بالاتری داشتند در شیوه جسمانی‌سازی مقابله و جمع کل مقیاس شیوه مقابله نمرات پایین‌تری کسب کردند، یعنی در مقابله با مشکلات کمتر دچار علائم جسمانی مانند سردرد، احساس تهوع ، تپش قلب، بی خوابی و . . . می‌شوند و بیشتر از مقابله مسأله مدار استفاده می‌کنند. همچنین نتایج تحلیل واریانس یکراهه (ANOVA)، حاکی از آن است که تحصیلات مادر در گروه بی‌سواد و زیر دیپلم با شیوه هیجانی مقابله ارتباط معناداری دارد. بدین معنا که دانش‌آموزان دارای مادران بی‌سواد و زیر دیپلم در مقابله با مشکلات بیشتر دچار حالات هیجانی مانند، خشم، عصبانیت و . . .  می‌‌شوند. لازم به ذکر است که بین میانگینهای تحصیلات پدر با مقیاسهای سلامت روان، منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای، ارتباط معناداری مشاهده نشد. در ضمن بین نوع شغل پدر و مقیاسهای مذکور نیز ارتباط معناداری  حاصل نگردید. ولیکن بین وضعیت اشتغال مادر و مقیاسهای اضطراب ، نارسا کنش وری اجتماعی، افسردگی و جمع کل مقیاسهای سلامت عمومی و همچنین شیوه مقابله‌ای مسأله مدار ارتباط معناداری بدست آمد. بدین معنا که دانش‌آموزان دارای مادران شاغل، نمرات پایین‌تری در مقیاسهای مذکور کسب نمودند، یعنی به عبارت دیگر، اضطراب، نارسا کنش وری اجتماعی و افسردگی کمتری در مقایسه با دانش‌آموزان دارای مادران خانه‌دار، نشان دادند و در کل از سلامت روان بالاتری برخوردار هستند. در ضمن در هنگام مقابله با مشکلات بیشتر از شیوه مقابله‌ای مسأله مدار استفاده می‌کردند.

جداول 4 و 5و 6 و 7 و 8 و 9 که بیانگر توضیحات فوق می‌باشند به ترتیب در صفحات بعدی ترسیم شده‌اند.


 

دانلود بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روانی نوجوانان